loading...
☀☀☀☀تنهایی☀☀☀☀
آخرین ارسال های انجمن
بازدید : 438 سه شنبه 1392/02/10 نظرات (0)

مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده ، نگران و مضطرب در انتهای کادر در 
 بزرگی دیده می شود با تابلوی اتاق عمل . چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح 
 با لباس سبز رنگ از آن خارج می شود . مرد نفسش را در سینه حبس می کند . 
 دکتر به سمت او می رود مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند . دکتر: واقعاً 
........ متاسفم، ما تمام تلاش  خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم . اما به علت
شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده . ما ناچار شدیم هر 
 دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم . باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، 
 با لوله مخصوص بهش غذا بدی . روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو 
 تمیز کنی و باهاش صحبت کنی . اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش رو 
 برداشتیم ؛ مرد سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود . با دیدن 
این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد و ...
.
 .
.
.
.
.
.

		
.
دکتر: هه !! شوخی کردم ، زنت همون اولش مرد.
 
 
ممنون از نگاهتون.......
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از این سایت خوشت اومد؟
    ؟
    چند سالته؟
    دوست دارید بیشتر در مورد چه فیلم ها و هنرمندانی مطلب بگذاریم؟
    چگونه وارد این سایت شدید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2151
  • کل نظرات : 55
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 4927
  • آی پی امروز : 296
  • آی پی دیروز : 211
  • بازدید امروز : 447
  • باردید دیروز : 526
  • گوگل امروز : 14
  • گوگل دیروز : 18
  • بازدید هفته : 1,294
  • بازدید ماه : 12,198
  • بازدید سال : 122,090
  • بازدید کلی : 3,715,276